امیــرآبــادمــا

ما زنده به آنیم که آرام نگیریم . . . . . . . موجیم که آسودگی ما عدم ماست
مشخصات بلاگ
امیــرآبــادمــا


این وبلاگ با همکاری جمعی از فرهنگیان امیرآباد اداره می شود.

امیرآباد ما در هیچ وبلاگی نظر نمیگذارد و هر گونه نظری از جانب خود را تکذیب میکند.
ولی از نظر لطف دوستان بهره می برد.
مدیر وبلاگ
طلبه پایه10 حوزه علمیه قم.درحال تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد یکی از موسسات تخصصی حوزه

پیوندهای روزانه
شنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۴، ۱۱:۳۸ ب.ظ

در فراق استاد شهید،حاج حسن دانش

به نام خدا

براستی چه زود میگذرد.

همین دیروز بود حاج حسن را در آغوش گرفتیم و التماس دعا گفتیم که حاجی تو رو خدا توی قبرستان بقیع سفارشی بچه های مجمع القراء شهرستان میبد رو دعا کن...

دعا کن عاقبت بخیر بشیم و...

ولی امروز دوشنبه ها می آیند ولی حاج حسن دانش دیگر در بین ما نیست. و نحن الیه لاحقون

دوغزل به روح پاک و قرآنی اش تقدیم میکنم. وقطعه زیبایی از تلاوت سوره فصلت در فینال مسابقات کشوری اوقاف که به نظرم یکی از شاهکار های استاد شهید است.

حاجی به شهد سورۀ کوثر رسیده ای

تا آیۀ «لِرَبِّــکَ وَانْـحَرْ » رسیده ای

قرآن بخوان ملائکه هم گوش می دهند

حالا که از حوالی مشعر رسیده ای...

غزل 1

حج قبول

حاجی به شهد سورۀ کوثر رسیده ای

تا آیۀ «لِرَبِّــکَ وَانْـحَرْ » رسیده ای

قرآن بخوان ملائکه هم گوش می دهند

حالا که از حوالی مشعر رسیده ای

گفتی مدینه دومی اما چقدر زود،

پرپر زده به بانوی اطهر(س) رسیده ای؟

دیگر حجاز،صوت«حجاز» تو را شنید

دیدی به صوت و لحن پیمبر رسیده ای؟

حتی بهشت،آرزوی کوچک ات شده است

بی شک به آرزوی فراتر رسیده ای

تابوت روی شانۀ این شهر می رود

برخیز! نزد خانۀ مادر رسیده ای

آل سعود حنجره ات را نشانه رفت

حالا به داغ روضۀ اصغر(ع) رسیده ای

حج ات قبول وسعی تو مشکور تا ابد

قاری بخوان! به آیۀ آخر رسیده ای...

مسلم زارع ده آبادیحاج حسن دانش

غزل 2

دو شنبه های دل تنگی

هر دوشنبه درست بعد نماز،توی مسجد کلاس قرآن بود

دور هم جمع می شدیم همه،در کلاسی که مهد ایمان بود

 

شوق دیدار توی دلهامان،بال و پر می کشید هرهفته

می رسیدی و ازهمان آغاز،خنده هایت به لب فراوان بود

 

بچه ها هم شبیه پروانه ،دور شمع ات چه خوب می گشتند

بعد یک هفته خستگی وسکوت،اشتیاق همه دوچندان بود

 

هر غباری که روی دلها بود،نغمه های تو برطرف می کرد

قطعه های «حجاز» زیبایت،مثل باران در بیابان بود

 

گاه از چارپاره های دلم،«چارگاه» تو اوج میگیرد

جایت اینجا نبود میدانم،«رستن» از چشم تو نمایان بود

 

یاد باد آن شب وداعی که، التماس دعا به هم گفتیم

هر کسی را تحیتی گفتی،برلب ات «هل جزاء الاحسان؟»بود

-----

ناگهان ظهر روز عید ولی،خبر از آیه های یأس آمد

خبر از حاجیانِ قربانی،خبر از روز عید قربان بود

 

ساعت هشت روز یکشنبه،خبراز چهارصد شهید گذشت

بغض هامان شکسته شد،ای وای...،خبر از قطعه شهیدان بود

 

رفتی از اوج کعبه تا ملکوت،این دوشنبه کلاس تعطیل است

ما ندیدیم از تو جز خوبی،کی چنین رسم ما رفیقان بود؟؟؟. . .

حاج حسن دانش

و این هم قطعه زیبای تلاوت استاد از سوره فصلت:

این قطعه رو از دست ندید!!!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۷/۱۸
طلبه دهه شصتی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی